• وبلاگ : در حصار تيرگي
  • يادداشت : ...
  • نظرات : 17 خصوصي ، 154 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
     

    سلام و ممنون از حضورتون

    موفق باشييد و موفق بمانيد

    چنان دل کندم از دنيا که شکلم شکل تنهاييست

    ببين مرگ مرا درمن که مرگ من تماشايي است

    مرا در اوج مي خواهي تماشا کن تماشا کن

    دروغين بودم از ديروز مرا امروز تماشا کن

    در اين دنيا که حتي ابر نمي گريد به حال ما

    همه از من گريزانند تو هم بگذر از اين تنها

    فقط اسمي به جا مانده از انچه بودم و هستم

    دلم چون دفترم خاليست قلم خشکيده در دستم

    گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم

    به جز در خود فرو رفتن چه راهي پيش رو دارم...........
    نظر من اينه که پنجره ها رو موقع غروب که از حرارت آفتاب خبري نيست باز کن و چند لحظه اي در کنار آن بياست و دقايقي به هيچ چيز فکر نکن جز دريا / حتم دارم نظرت در باره عشق عوض مي شه

    احساستون منو به سكوت وادار كرد و يك شعر

    بزرگترين چمدان را برميدارم

    بالتو بوست كهنه و كفش هاي زمستاني را

    وقتي گفته باشي دوستت دارم

    تنها رفتن مجازات خوبي ست

    آرزوي شادي دارم واستون*

    سلام .......................

    ناگهان چقدر زود دير مي شود .................

    + وسوسه سيب 

    به تو از تو مي نويسم
    به تو اي هميشه در ياد
    اي هميشه از تو زنده
    لحظه هاي رفته بر باد
    وقتي که بن بست غربت
    سايه سار قفسم بود
    زير رگبار مصيبت
    بي کسي تنها کسم بود
    وقتي از آزار پاييز
    برگ و باغم گريه مي کرد
    قاصد چشم تو آمد
    مژده ي روييدن آورد
    به تو نامه مي نويسم
    اي عزيز رفته از دست
    اي که خوشبختي پس از تو
    گم شد و به قصه پيوست
    اي هميشگي ترين عشق
    در حضور حضرت تو
    اي که مي سوزم سراپا
    تا ابد در حسرت تو
    به تو نامه مي نويسم
    نامه اي نوشته بر باد
    که به اسم تو رسيدم
    قلمم به گريه افتاد
    اي تو يارم روزگارم
    گفتني ها با تو دارم
    اي تو يارم
    از گذشته يادگارم
    به تو نامه مي نويسم
    اي عزيز رفته از دست
    اي که خوشبختي پس از تو
    گم شد و به قصه پيوست
    در گريز ناگزيرم
    گريه شد معناي لبخند
    ما گذشتيم و شکستيم
    پشت سر پلهاي پيوند
    در عبور از مسلخ تن
    عشق ما از ما فنا بود
    بايد از هم مي گذشتيم
    برتر از ما عشق ما بود

    او اگر ماندني باشد..

    او مي ماند

    و

    تو مي ماني

    نيازي به تغيير هويت نيست ...

    هر كه هر انچه هست خواهد ماند..

    اگر بخواهد...

    در چشمانم تنهايي ام را پنهان مي کنم
    در دلم دلتنگي ام را
    در سکوتم حرف هاي نا گفته ام را
    در لبخندم غصه هايم را
    دل من از تبار ديوارهاي کاهگلي است
    ساده مي افتد…ساده مي شکند…و ساده مي ميرد

    + محمد امين كمانگر 

    F eel the goodness in all forms of life
    L ove all things; let go of strife
    O pen your petals; let love flow in
    W iden the gap; let love grow within
    E rase the scars of the past
    R est in the assurance that only love lasts
    O wn your self-worth in spite of what others may say
    F ind again the peace in your day
    L ive your potential; let the world know
    I nto yourself let a new energy flow
    F ind out you have so much to give
    E mbrace love; laugh and life

    مدتها در قفس بودم تا اينكه روزي يكي ديگه رو به كنارم اضافه كردن

    و اون كم كم شد هم زبانم

    و اون شد كم كم يار بي پايانم

    و تا اينكه روزي اون از اين دنيا رفت و منو تنها گذاشت

    و من هم بعد اون گوشه گير شدم

    و بعد مدتها مرا از قفس آزاد كردند و گذاشتن رو پنجره براي اينكه

    بال بزنم و پرواز كنم اما من فقط فهميدم كه مرگ بهتر از زندگي هست همين

    + نغمه 
    ممنون كه اومدي

    بسيار زيبا بود

    خصوصا:

    نمي گويم بمان

    اما براي از ياد بردنت

    فرصتي براي من کنار بگذار


    خيلي زيبا بود

    خصوصا:

    نمي گويم بمان

    اما براي از ياد بردنت

    فرصتي براي من کنار بگذار


    سلام.

    لطف كرديد تشريف اورديد.

    بدرود.

     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >