• وبلاگ : در حصار تيرگي
  • يادداشت : ...
  • نظرات : 17 خصوصي ، 154 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11      
     

    من بلد نشدم تو بشوم

    با اين حال خودم را ...خودم را نيز...

    انگار از ياد برده ام!

    شبي از شب ها تو به من گفتي که شب باش من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به اميدي که تو فا نوس شب من باشي


    [گل]
    + حامد 

    من چرا دل به تو دادم که دلم مي‌شکني

    يا چه کردم که نگه باز به من مي‌نکني


    دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

    تا ندانند حريفان که تو منظور مني

    ديگران چون بروند از نظر از دل بروند

    تو چنان در دل من رفته که جان در بدني


    بيتاي عزيز اين دست نوشته زيباتر و دلنشين تر از هميشه بود

    فراموشي به اندازه ي تحمل يك روز سخت بي خبري از توست ... اين روز چقدر طولاني بود تو نبودي ولي فردا تو مرا از ياد برده بودي فراموشي چه كار آسان سختي است ... با خاطره هايت چه كنم ؟!تقديم به شما براي اولين حضورتون تو وبلاگم
     <    <<    11