RSS " />
کاش این بار هم به رسم همیشگی ات سکوت میکردی و به عادت همیشه من شرمنده میشدم ... ، اما این بار من سکوت کردم ، پس شرمندگی بعدش با تو !!!!
بیا سکوت را نشکنیم که با هر تحرک تلخ لبهایمان همه چیز خرابتر میشود ...
شرح حال شب رفته ام را نپرس .. ... بی گمان مرهم نمی شوی فقط جای خالی ات را وسیع وسیع تر می کنی ...
یکی بود و هنوز هم هست . با جراتی باور نکردنی پشت میکنم به تمامی آنهاییی که خواسته و نا خواسته در این حصار تیرگی کنارم بوده اند و بلند فریاد میزنم : ای آدم های به ظاهر آشنا ، من تنها نیستم و تنها نخواهم ماند. توئی که مرا متهم نموده ای ، تظاهر با من غریبه است و برای تو تمامی زندگیت. نه میدانم کیستی و نه حتی برای شناختنت کنجکاو . از هر جا که آمده ای برو ، در این خانه جای برای تو نیست نه تو از جنس ما و نه از جنس ترانه ای و ما با حضورت غریبه ایم . تنهایی نداشته ام را به رخ لحظه هایی هیچ کس نمی کشم که من با داشتن عزیزی به وسعت آسمان با این واژه غریبه ام . غریبه ی دیروز و امروز و فردا مرا با تو هیچ انس الفتی نه بوده و نخواهد بود . مرا به یاد نیاور و سقف اعتماد عزیزم را به بهانه هیچ فرو مریز . سنگ در برکه می اندازی و می پنداری ، با همین سنگ زدن ماه به هم میریزد کی توان با زدن سنگ مکرر در آب ، ماه را از خاطره آب گرفت
یک خبر جدید : آنکه در رویا هایم جای داشت در واقعیت کنارم ماند تا نبودنش احساس نشود و دست بی رحم زمانه به بهانه تنهایی لحظه هایم را به هیچ نگیرد . او گفت می ماند و همراه لحظه هایی میشود که بی او دست به گریبان زندگی بوده ام واین حقیقت محض است بودنش و لمس ماندنش او گفت نامش را بگویم . او گفت نامش را در روشنایی بگوییم ،در سپیدی صبح بگویم تا در تاریکی مطلق این خانه سر در گم نشود ، بی ترس و من بلند فریاد زدم امیر دل بمان و امیری کن بر من و دل همیشه بی تاب بیتا . می دانم اوخواسته ام را اجابت میکند . راستی من و او تمامی این لحظه های عاشقانه را مدیونیم مدیون یه حس مشترک و دختری به لطافت باران. (( بیا ره توشه برداریم قدم در راه بگذاریم کجا ؟ هر جا که پیش آید کجا ؟ هر جا که اینجا نیست من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم .)) |
درباره وبلاگ
خانه
|