RSS " />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در حصار تیرگی

یکی بود و هنوز هم هست .

با جراتی باور نکردنی پشت میکنم به تمامی آنهاییی که خواسته و نا خواسته در این حصار تیرگی کنارم بوده اند و بلند فریاد میزنم : ای آدم های به ظاهر آشنا ، من تنها نیستم و تنها نخواهم ماند.

توئی که مرا متهم نموده ای ، تظاهر با من غریبه است و برای تو تمامی زندگیت.

نه میدانم کیستی و نه حتی برای شناختنت کنجکاو .

از هر جا که آمده ای برو ، در این خانه جای برای تو نیست نه تو از جنس ما و نه از جنس ترانه ای و ما با حضورت غریبه ایم .

تنهایی نداشته ام را به رخ لحظه هایی هیچ کس نمی کشم که من با داشتن عزیزی به وسعت آسمان با این واژه غریبه ام .

غریبه ی دیروز و امروز و فردا

مرا با تو هیچ انس الفتی نه بوده و نخواهد بود .

مرا به یاد نیاور و سقف اعتماد عزیزم را به بهانه هیچ فرو مریز .

سنگ در برکه می اندازی و می پنداری ، با همین سنگ زدن ماه به هم میریزد

کی توان با زدن سنگ مکرر در آب ، ماه را از خاطره آب گرفت



+نوشته شده در پنج شنبه 88 آذر 19 ساعت 11:40 عصر توسط بیتا محلوجی | نظرات شما ()