عشق چشمه آبی اما کشندس ...
+نوشته شده در شنبه 90 مرداد 1 ساعت 3:0 عصر توسط بیتا محلوجی | نظرات شما (115)
شرح حال شب رفته ام را نپرس .. ... بی گمان مرهم نمی شوی فقط جای خالی ات را وسیع وسیع تر می کنی ...
+نوشته شده در دوشنبه 90 تیر 20 ساعت 9:46 صبح توسط بیتا محلوجی | نظرات شما (62)
وقتی میان دو حس گمراه می شوی وقتی سایه ها همه جان می گیرند و هجوم می آرند شب ، شب عاشقان دلخسته می شود روز ، روز مردمان دلمرده و نیاز مبهمی از میان این شاخه ها جان می گیرد و تو می ترسی از این کابوس های بیداری و دستانت از سردی این همه بی مهری کرخ خواهد شد ها کن ... دستانت گرم می شود (( اما قلبت هرگز )) تو تنها ماندی و این حقیقت تلخ این روز های بی امید است .
+نوشته شده در شنبه 90 خرداد 28 ساعت 11:30 صبح توسط بیتا محلوجی | نظرات شما (38)
من خسته نیستم ، درهم شکسته ام
این خود امید بزرگی نیست؟؟؟
+نوشته شده در سه شنبه 89 دی 28 ساعت 2:55 عصر توسط بیتا محلوجی | نظرات شما (118)
سلام |
درباره وبلاگ
خانه
|