• وبلاگ : در حصار تيرگي
  • يادداشت : گريه کن
  • نظرات : 21 خصوصي ، 92 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    سلام

    بار اوليه كه به وبلاگتون اومدم و به صورت اتفاقي

    اول از همه و ظاهر وبلاگتون چشم نوازه . دوم نوشته هاتون آدم رو به شك ميندازه كه آيا واقعن نوشته هاي خودتونه ؟ به خاطر حس و قدرت بيان ميگم . سوم اين همه نظر براي هر نوشته ؟

    با اجازه لينكتون ميكنم

    بدرود

    سلام شاعر

    از شعرت لذت بردم

    ممنون

    خوشحالم بهم سر زديد..................دوست دارم بيشتر همراه ما باشيد........................
    سلام دوست عزيز

    لطف داري. موفق باشي

    تعريف انيشتين :
    دست خود را ه يک ظرف داغ بچسبانيد احساس مي کنيد مدت زماني طولاني در معرض آن بوده است حال در کنار يک دختري زيبا روي چند ساعت بنشينيد احساس مي کنيد که چند لحظه بيشتر نبوده است اين يعني نسبيت.

    بدرود

    گريه كن گريه قشنگه..

    گريه سهم دل تنگه.

    + محمد امين كمانگر 
    کنار سيب و رازقي
    نشسته عطر عاشقي
    من از تبار خستگي
    بي خبر از دلبستگي
    عاشقم
    ابر شدم صدا شدي
    شاه شدم گدا شدي
    شعر شدم قلم شدي
    عشق شدم توغم شدي
    ليلاي من
    درياي من
    اسوده در روياي من
    اين لحظه در هواي تو
    گم شده در صداي تو
    من عاشقم مجنون تو
    گم کشته در بارون تو
    مجنون ليلي بيخبر
    در کوچه هاي در به در
    مست و پريشون وخراب
    هر ارزو نقش براب
    شايد که روزي عاقبت
    اروم بگيرد در دلم

    کنار هر ستاره اي
    نشسته ابر پاره اي
    من از تبار سادگي
    بيخبر از دلداگي
    عاشقم
    ماه شدم ابر شدي
    اشک شدم صبر شدي
    برف شدم اب شدي
    قصه شدم خواب شدي
    ليلاي من
    درياي من
    اسوده در روياي من
    اين لحظه در هواي تو
    من عاشقم مجنون تو
    گمگشته در بارون تو.....
    گاه سکوت

    من را به آغوش دلت مي کشاند

    گاه از خدا مي خواهم که تمام حرفهايم را درک کني

    سخت نيست فقط اندکي محتاج توام

    دلهره دارم همان لحضه اي که از تو مي گويند

    همه
    همه جا

    تمام چشمانم

    لرزشگر ارامي يک آه نرم و ريزان مي شود

    و من

    در حواس تو پلک نمي زنم.

    گريه كن

    گريه قشنگه

    گريه سهم دل تنگه ....

    كاش وقتي زندگي فرصت دهد....

    گاهي از پروانه ها يادي كنيم....

    كاش بخشي از زمان خويش را....

    وقف قسمت كردن شادي كنيم....

    سلام دوست عزيزم

    ممنونم از حضورت

    موفق و مويد باشي

    سلام

    گريه قشنگ است

    گذشته ها را قدم مي زنم
    تو در سر برگ هر لحظه تداعي مي شوي
    صداي پيچک قلبم را مي شنوم که قد مي کشد
    و بي حضورت مي خشکد ...و باز پيچکي ديگر
    تو کاشتي و رشد تنهايي مرا به اوج رساندي
    و باز تنهايي من بزرگ تر شد...
    امشب گونه هايم را با اشک هايم غسل داده ام
    و در خيال حضور ابي ات
    بلند ترين بغض دنيا را شکستم
    واسه گلي گلدون باش كه وقتي به آسمون رسيد يادش نره ريشه اش كجاست


    [گل]
    گريه کن گريه قشنگه
    گريه سهم دل تنگه.


    بسه يا بازم

    سلام..گفتي آپ كردي..اومدم..ولي همون آپ قبليه

     <      1   2   3   4   5    >>    >