• وبلاگ : در حصار تيرگي
  • يادداشت : گريه کن
  • نظرات : 21 خصوصي ، 92 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    زيبا بود
    سلام از ابراز لطف و محبت شما ممنونم وبلاگ بسيار زيبايي داري منتظر حضور دوباره شما هستم
    دلم گريه مي خواد اونم خيلي ...اساسييييييييييييييييييييييييييييييييييييي
    سلام ...
    اگه خودت نوشتي !
    فوق العاده نوشتي !



    سبز بهاري باشي !

    زندگي بارش يک تنهائي است
    زندگي اوج پريشاني يک اندوه است
    زندگي يک سبد تنهائي است
    زندگي يک ضربان ، زندگي يک عصيان
    زندگي يک جهش پر سوز است....

    -------------------------------------------

    سلام...وب جالب و قشنگي دارين...

    ممنون كه به وب منم اومدين

    باي تا هاي

    + بانو فالشـ+ـه 

    دلم گرفت

    سيلhااااااااااااااااlم

    واسه چي همسايه اشكي ؟

    خو خونتو عوض كن

    سلام گريه تنها اروم كننده است

    زيبا بود

    سلام عزيز ... از لطفت ممنونم گلم ... اين طرح از كاستل رو تقديم مي كنم به تو دوست خوبم : عشق ميعادگاه اشك ها و لبخندهاست ... به من كه نگاه مي كني لبخند مي زنم بي آنكه بداني خيسي چشمانم از باران نيست .موفق باشي ... مي خوامت

    سيلاhhاااhhhااااااااااااhاااااااااlم

    بيا آپم

    + دفتر خاطرات 
    امروز حتي دلم واسه نوشته هاتم تنگ شده بود يادمه مي گفتي من و تو نوشته هام پيدام کن ولي من تو نوشته هات گم شدم و اميدd نيست که پيدا شم.جسارتم رو ببخش ولي نوشته هات مثل خودت دوست داشتنين
    + وسوسه سيب 
    از هنگامي که خداوند مشغول خلق کردن زن بود.
    شش روز مي گذشت ....
    فرشته اي ظاهر شد و عرض کرد:
    چرا اين همه وقت صرف اين يکي مي فرماييد ؟
    خداوند پاسخ داد:دستور کار او را ديده اي ؟
    او بايد کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستيکي نباشد.
    بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذاي شب مانده کار کند.
    بايد دامني داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتي از
    جايش بلند شد ناپديد شود.
    قلبي داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوي خراشيده گرفته تا
    قلب شکسته، درمان کند.
    اين همه کار براي يک روز خيلي زياد است. باشد فردا تمامش بفرماييد .
    خداوند فرمود:نمي شود !! چيزي نمانده تا کار خلق اين مخلوقي.....
    را که اين همه به من نزديک است،تمام کنم.
    از اين پس مي تواند هنگام بيماري، خودش را درمان کند، يک خانواده را با
    يک قرص نان سير کند و يک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگيرد.

    فرشته نزديک شد و به زن دست زد.
    اما اي خداوند، او را خيلي نرم آفريدي .
    بله نرم است، اما او را سخت هم آفريده ام. تصورش را هم نمي تواني بکني
    که تا چه حد مي تواند تحمل کند و زحمت بکشد .

    فرشته پرسيد:فکر هم مي تواند بکند ؟
    خداوند پاسخ داد:نه تنها فکر مي کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد.
    آن گاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زد.
    اي واي، مثل اينکه اين نمونه نشتي دارد. به شما گفتم که در اين يکي
    زيادي مواد مصرف کرده ايد.
    خداوند مخالفت کرد:آن که نشتي نيست، اشک است.
    فرشته پرسيد:اشک ديگر چيست ؟
    خداوند گفت:اشک وسيله اي است براي ابراز شادي، اندوه، درد، نا اميدي،
    تنهايي، سوگ و غرورش.

    گريه اش با خنده تو بي اثر نمي شود...

    سلام اپ زيباي بود مثل ميشه
     <      1   2   3   4   5    >>    >