• وبلاگ : در حصار تيرگي
  • يادداشت : در هم شکسته
  • نظرات : 13 خصوصي ، 105 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    سلام
    کارگاه تخصصي نقد ادبي به شيوه و متدي متمايز به روز شده است .
    در اين نوبت مي توانيد سه شماره پي در پي از " نقدواره اي بر هنر شاعرانگي امروز ، آموزه هايي سودمند براي شاعران و منتقدين" را بخوانيد که به صورت پيوسته در پست هاي بعدي پي گرفته خواهد شد و بر آن است تا آموزه هايي سودمند در حوز? شاعرانگي و نقد را که دانستن آن براي اهل هنر و ادبيات خالي از سود نيست را فراهم آورده ، ارائه نمايد.
    همين طور 3 رباعي و يک غزل بلند هم ره آورد اين نوبت خواهد بود.
    چشم انتظار نقد و نظرهاي تان هم هستيم
    شاد باشيد.
    کارگاه تخصصي نقد ادبيات و موسيقي
    فکر کنم خسته اي که احساس درهم شکستگي داري! بزار خستگيت بره اونوقت ميفهمي

    ممنون از حضور دوست خوبم

    تنهايي ام را با تو قسمت مي کنم سهم کمي نيست

    گسترده تر از عالم تنهايي من عالمي نيست

    غم آنقدر دارم که مي خواهم تمام فصل ها را

    بر سفره ي رنگين خود بنشانمت ، بنشين غمي نيست

    اينبار در خواب مي آيم
    آنقدر راه مي روم
    راه مي روم
    راه مي روم
    تا به آخرين پس کوچه ي دنيا برسم.
    ......شايد در انتهاي جهان
    دري باشد
    که تو
    پشت آن
    در انتظار من
    به خواب رفته اي

    بعد از يک هفته سايه لبخندتو به روز شد[گل][گل][گل]
    ر آن شبي که براي هميشه مي رفتي
    در آن شب پيوند
    طنين خنده من سقف خانه را برداشت
    کدام ترس تو را اين چنين عجولانه
    به دام بسته تسليم تن
    فرو غلتاند


    اميد ها اين مرغکان مهاجر سرزمينم . . . آه . . .

    شاد باشي

    دل من مي گويد
    كه جهان باقي نيست
    و زمان
    عطر پريشان گلي است
    كه در اين همهمه ها مي ميرد
    به كجا خواهم رفت
    در كجا خواهم بود
    چه كسي گريه ي پنهان شقايق را
    پشت ديوار دلم
    زمزمه كرد
    آه اي كاش جهان مي فهميد
    خنده هاي گل سرخ
    رنگ آبي دارد...
    يک نفر دلتنگ است
    يک نفر ميگريد
    يک نفر سخت دلش بارانيست
    يک نفر
    در گلوي خويش بغض خيسي دارد
    بغض کالي دارد
    يک نفر طرح وداع
    ميکشد روي گل سرخ خيال
    لم گرفته از اين روزگارِ دلتنگي، گرفته اند دلم را به کارِ دلتنگي.

    دلم دوباره در انبوه خستگي ها ماند، گرفت آينه ام را غبارِ دلتنگي.

    شکست پشتِ من از داغِ بي تو بودنها ؛ به روي شانه دل ماند بارِ دلتنگي.

    درون هاله اي از اشک مانده سرگردان؛ نگاه خسته من در مدار دلتنگي.

    از آن زمان که تو از پيش من رفتي ، نشسته ام من و دل کنارِ دلتنگي.

    ديگر پرنده احساس من نمي خواند. مگر سرود غم از شاخسارِ دلتنگي.

    بيا که ثانيه ها بي تو کُند مي گذرد. بيا که بگذرد اين روزگارِ دلتنگي.
    اهي دلم براي خدا تنگ مي شود
    آنگاه
    سر به شانه ي ديوار مي نهم
    تا با صداي گريه ي خود،آشتي كنم
    اي آه
    آه
    آه
    با آن نگاه خوبتر از خنده ي پگاه
    يك لحظه يك نفس
    اين جان بي قرار و دل رنج برده را
    از قيد بند و خاك
    رها ساز و پاك كن
    اي آه
    اي يقين
    اين جان داغدار و دل زخم خورده را
    با شعله هاي عشق
    هم رنگ و بوي اتش خونين تاك كن
    گاهي دلم براي خدا تنگ مي شود...

    چون كشتي طوفان زده اي در گل ساحل

    سيلي خور موج دل دريايي خويشم

    ممنوم از حضور و نظرت بيتا جان

    سلام عزيزم
    ممنونم که به من سر زدي، از حضورت خوشحال شدم
    وبلاگ قشنگي داري، بهت تبريک مي گم.
    اگه با تبادل لينک موافقي بهم بگو به چه اسمي لينکت کنم و توام منو به اسم "پرتگاه" لينک کن.

    شاد باشي گلم.

    در هم شکستگي خستگي مي آورد

    مراقب اميدت باش

     <      1   2   3   4   5    >>    >