اين وسط من نگران عشقم ! نگران تو
( البته نه واسه خودم !)
تقديم به تو :
يه شمع و پروانه بوديم _ عاشق و ديوونه بوديم
واسه عقده هاي ابرا _ گنجشکي بي لونه بوديم
ما به عشق بوي گندم _ توي بوسه مي شديم گم
توي ذهن خواب مردم _ چقدر ديونه بوديم
اون همه سختي کشيديم _ اون همه بلا که ديديم
تا به گريه مي رسيديم _ واسه هم يه شونه بوديم
ترانه هارو چه آسون ـ تر مي کرديم زير باروون
شب يلدا تو خيابون ـ بي خيال خونه بوديم
واسه ي ما چرخ گردون ـ تا مي بريد حکم زندون
توي حرفاي اينو اون ـ ما فقط بهونه بوديم
اگه نازک مثل برگيم _ بي خيال هر تگرگيم
واسه گريه ها که کرديم _ شاکي از زمونه بوديم
كمال داودي 3/6/1388