وبلاگ :
در حصار تيرگي
يادداشت :
عشق
نظرات :
24
خصوصي ،
91
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سر اغاز
و زماني که ققنوس بعد از هزار سال تحمل تار يکي
ذرجهاني فاني که به بي تعلق است
حيات خويش را اتش مي زند
شايد از تمام ارزوهايش خسته شده باشد
وايدهايش....
وحتي اشک هاي شفا بخشش
شايد ..
بي فکر ...
بي نگاه...
بدون اشاره اي به ثانيه هاي دور يا نزديک
در اغوش اتش مي رود
براي اتمام هزاره ها
اما چگونه از بستر اتش با تولدي نو
بر مي خيزد
شايد
شايد براي قلبش
قلبي که هنوز دل مي بندد
ققنوس باش
از ميان اتش وجود با قلبي نو زاده شو