آخرين کلمات
خداحافظ
وقتي عشق
اين واژه طوفان گر
بر زبان هر عاشق مجازي جاريست
وقتي عشق پاک مسخره ميشود
گفته ميشود تب تند عاشقي زود عرق ميکند
ديگر نخواهم نوشت
در دهر چو مني عاشق وآن هم کافر
پس در همه دهر يک مسلمان نبود
چه خوش است عاشق بودن
به جاي کلمات از دهانت شراره آتش بيرون ميجهد
من به هر جمعيتي نالان شدم
جفت خوشحالان و بد حالان شدم
هر کسي از ظن خود شد يار من
کس نجست از درونم اسرار من
سر من از ناله من دور نيست
ليک آن چشم و دل را دستور نيست
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گويدم که انا اليه راجعون