• وبلاگ : در حصار تيرگي
  • يادداشت : ...
  • نظرات : 17 خصوصي ، 154 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    اشتهاي باران دارم


    اشتهاي رودخانه


    و خط سبز جنگل را مي شکافم


    هفت سين گذاشته ام عيد را


    عيد من بوي ماهي هاي خسته دريا ميدهد


    دار و ندار من


    يک قباي قديمي کهنه است


    هر سال مي شويم و مي پوشم


    در شادي سال نو گم مي شوم


    شب عيد هر سال


    خواب تنهايي مي بينم


    بس که آغاز و انتهاي سفرم


    تار عنکبوت بسته است


    در انتهاي اين سفر


    دلم را کنار آيينه جا گذاشته ام


    همانوقت که به آيينه نگاه کردي


    من از دهان ماه افتاده بودم


    آمدنم را شب ديد


    ستاره ها ديدند...تو نديدي


    سرم گيج ميرود


    دست و دلم مي لرزد


    دور خودم مي چرخم. تشنه ام


    آب را در کوزه ميخواهم


    وقتي سقراط فلسفه مي بافت


    من دوسال از خدا کوچکتر بودم

    .......................
    ..........................
    ...........................
    .........................

    ............................
    .....................................///............