سکوتم را نکن باور
تمام اين قفس ها را
تمام حسرت و اين ترس ها را
من به دستاني که ميخواهد رها باشد
شکستي سخت خواهم داد!
من آن پرهاي بسته منتظر در کنج زندانم
که آواز رهايي
شعر هر روز است زير لب
من آخر با اميد ناب آزادي
تمام بغض ها را
کينه ها را
اندوه ها را
با گلوي يک جهان فرياد آزادي
شکستي سخت خواهم داد
که فردا را همانگونه که ميخواهم
همانگونه که بايد باشد اما نيست
ميسازم
که من آن آرامش سنگين پيش از قهر طوفانم