چو آمدي ،
به تن آشفته گشتم از ديدار
چو رفتي ،
از غم تو سر به سنگ كوبيدم
دوباره باز به راه تو باز گشتم ، تا ...
گريز عطر تو از راه دور بوئيدم.
هوس به سينه ام آشفت تا تو دور شدي
نفس _ دريغ _ ! _دگر با تلاش يار نماند
چو آمدم كه غريوت دهم :
زره بر گرد _
وجودم آب شد ،
از من دگر غبار نماند .