آهاي.. با توام،،
قرباني سر به راه مطيع..!!
پياده روها هنوز بوي کفشهاي تو را مي دهند
و جهان
با بي حوصلگي تو
كوك مي شود..
و خود ِ تو..
موجودي هستي كه شبيه هيچ چيزي نخواهي بود
حتي شبيه نقاشي هاي سالوادر دالي..!!
اما من
هنوز هم در حصار تيرگي هاي رام نشده ي تو
زنداني مي شوم...
..
.
يا مرگ..
مرا به راه زن هدايتم كن...!!
تا عشق بازي با موجها
س.حقيقت