تو هم با من نبودي
مثل من با من
و حتي مثل تن با من
آنکه مي پنداشتم بايد هوا باشد
ويا حتي گمان ميکردم اين تو
بايد از خيل خبرچينان جدا باشد
تو هم از ما نبودي
آنکه ذات درد را، بايد صدا باشد
و يا با من چنان هم سفره شب
بايد از جنس من و عشق و خدا باشد
تو هم مومن نبودي
برگليم ما و حتي در حريم ما
ساده دل بودم که مي پنداشتم
دستان نا اهل تو بايد مثل هر عاشق رها باشد
تو هم از ما نبودي يار
اي آوار
اي سيل مصيبت بار