• وبلاگ : در حصار تيرگي
  • يادداشت : ((به تمامي آنهايي که با حضورشان غريبه ام ))
  • نظرات : 3 خصوصي ، 22 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + غريبه اشنا 

    بيتاي عزيزم با همه دلزده گيهام بازم برات مي نو يسم اي عزيز رفته از دست اي كه خوشبختي پس از تو رفتو به قصه پيوست

    در جاده پر پيچ وخم زندگي گام بر ميدارم گلبرگ هاي احساسم در گذر نا ملايمات رنگ پژمردگي به خود ميگيرند ان هنگام كه قصه پر از غم جدايي دلم را در مينوردد غبار از دفتر خاطرات تنهايم مي تكانم وبه ياد مياورم كه در گلخانه دلم گلهاي عشق پرورش ميدادم و مشتري مهرباني كه هر روز گل هايم را به قيمت گلخندهاي ميخريد كجاست خورشيد عشق كه دوباره شكوفايي اين گلخانه را در بهار محبت به تماشا بنشينم كجاست ان رهگذر مهربان

    بيتاي خوب هر جا هستي با هر كه هستي بدون كه من هميشه به يادت هستم و هيچوقت ازت دل نميبرم و ميتوني هميشه روي من حساب كني هر چند تو هيچوقت به من قولي ندادي نميدونم ولي يه چيزي ته دلم به من ميگه اميري وجود نداره وتو فقط به خاطر رهايي از دست بعضيا اون از خيالت افريدي دلم براي صدات تنگ شده موفق باشي مواظب خودت باش