• وبلاگ : در حصار تيرگي
  • يادداشت : درد تلخ
  • نظرات : 21 خصوصي ، 112 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8      >
     
    آرامش قرين لحظه هات..
    + mehdi ani 

    yadet bashad va yadet bashad baz dori mikoni

    پروانه
    رنگ بالهايش را از ياد برده است
    پرنده
    اوازش را به ياد نمي اورد
    دعا کنيد
    سطرهاي عاشقانه
    از يادمان نرود



    پيشاپيش ميلاد حضرت مهدي (عج) بر شما مبارک

    [گل][گل][گل]
    سلام خيلس شعر جالبي بود احسن به اين سليقه تون
    مي گريم

    تمام بي کسي ام را

    که از آسمان خدا هم

    بي انتهاتر است ...

    روي گونه هاي شب زده ام

    ستاره باران مي شود

    با اشک هايي که

    در اندوه چشمانم متولد مي شوند

    سلام
    خوب هستين ؟
    به روزم و منتظر نظرتون [گل]

    بسيار دلنشين بود بيتا جان

    آهاي ستار? خسيس!
    يه چشمكي به ما بزن
    يه شب بيا كنار ما
    يه سر به اين زمين بزن
    اينجا پر از ستاره نيست
    شب‌ها سياه و سربيه
    چشم‌ها همه به آسمون
    تاريك و بي يه قطره نور
    منتظر اومدنت
    كلي اتاق سوت‌وكور
    آپم[گل]
    در انتظار تو نشستن ؛

    خطاي ما بود !

    به انتظار تو بايد ايستاد ...

    سلام دوست عزيزم .

    آپم .گلگلگل
    + آوا ي آبي 

    مثل هميشه عالي!

    سرشار از حس

    كاش ميشناختمت!

    سلام
    با طلاق توافقي يه روزم

    حتما بياييد
    [گل]

    بيتا عالي بود واقعآ لذت بردم

    از واژه هاي خيس من تا تو ، دريا نشست و بي صدا خنديد

    يک آسمان پروانه در چشمت ، آرام پشت واژه ها خنديد


    ميخواستم قسمت شود ديروز ، در لحظه هاي آبي امروز

    پرواز کردي تا دل فردا . اي کاش و اما و چرا ؟ خنديد


    هي پرسه ميزد شانه هايت را، پيشاني داغ غزل در من

    ديوانگي هم عالمي دارد ، گفتم وَ قلبت آشنا خنديد


    رد ميشد از پس کوچه هاي عشق، چيزي شبيه من شبيه تو

    آتش زدم بر گونه هاي شب ، مهتاب رقص شعله را خنديد


    دلواپسي بو د و سکوت تو ، دلواپسي بود و نگاه من


    يک بار ديگر زندگي کردم ، چشمان غمگين تو تا خنديد

    بيتايي چون كلامت ...

    اما هرچه مي جويم رفاقتي بين تيرگي و اشعارت نمي يابم ...

    نمي دانم من خوش بينم يا اينجا نور زيادست كه چشمانم را تنگ مي كنم تا به تيرگي اتاقت خود را نزديك سازم ...

    عزيزم زيبا مي نگاري و دلت را خوب در دست مي گرداني ...

    دستانت هميشه پر از ارزاق الهي ... و دلت آرام از حضورش ...

    سلام
    پستتون از بس خوب بود من داخل حصار شعرتون گير افتادم
    من بعد از مدتي طولاني به روز کردم
    خوشحال ميشم سر بزنيد
    موفق باشيد
    يا حق
    چه فونت زيبايي
    و زيباتر از اون ، خود شعره
    خيلي با احساس بود
    واقعا راست ميگي بيتا ، درد از هر طرفي بخوني درده
    سلام بيتا جان
    اول از همه فونت اين مطلب خيلي چشم نواز بود.
    هيچ وقت نتونستم شعري بگم که قافيه داشته باشه و به همين خاطر به شما حسودي مي کنم.
    هميشه خط خطي مي کنم.

    اگر دل ديوانه وار در پي گفته هايي دويده که حيف نيست. نشان از عاشقي ست. مهم اينه که عاشق باشي !
     <    <<    6   7   8      >